مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باز هـم عـشقـت مرا یـاد خـدا انداخته شور شـیـریـنی به ذکـر ربـنّـا انداخته یَا مَن اَرجُـوهُ لِکُـلّ خَـیر، ما را باز هم یـاد الـطـاف تو در مـاه خـدا انداخـتـه ای امـام عـزّت و آزادگی، مـهـر شما طـوق گـل بر گـردن اهل ولا انداخـته ای ولی الله اعـظـم در دل ما، مهـرتان شوق پروازی به سوی سامرا انداخته نوری از اعجاز تو در پیش چشم منکران شیـر را از پرده در پـای شما انداخته با چنین اعجاز باید در مقام تو نوشت هادی دین بهتر از موسی عصا انداخته رفـتن تو در مـیان برکۀ شـیران، مرا یـاد گـودال مــنـای کــربــلا انـداخـتـه بُردنت در محـفـل آلـودۀ شُرب شراب خستگان را یاد تـشتی از طلا انداخته ماجرای آن لب و دندان و چوب خیزران عـمـۀ مـظـلـومهات را از نـوا انداخته غافل است از آتش قهر خدا در رستخیز آن که بر جان شما زهـر جـفا انداخته چون وفایی در عزای تو زبس نالیدهام پنجۀ بغـضی مرا هم از صدا انداخته |